کد مطلب:224114 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:117

انقلاب در بغداد
در این غوغا باجی بین مردم معمول شده بود كه رجاله ها می گرفتند چنانچه امروز هم یك دسته از اراذل و اوباش چاقوكش به نام حمایت از این و آن كه نادرستند و محتاج پشتیبانی چنین اشخاص هستند می گرفتند این باج را «خفارت» می گفتند حزب انصار گفتند در اسلام خفارت نیست تا كسی مال یا جان خود را در پناه دیگری بدهد و برای ایمنی به او مبلغی بپردازد - باید این خفارت موقوف گردد كار این دو حزب بالا گرفت و به زد و خورد پرداختند تا آنجا كه منصور را از امارت منصرف كردند.

«فضل بن سهل همه این امور را كه در اثر سعایت خودش در قتل هرثمه رخ داده بود از مأمون پنهان می داشت و می گفت خاطر مبارك آسوده باشد كشور امن و امان است».

صفحات تاریخ مكررات است مشابهات بسیار به هم دارد قضایا یكنواخت درس عبرت می دهد ولی گوش هوش نیست كه فرا گیرد.

كار انقلاب بغداد به جائی رسید كه ارتش منحله در خارج با حسن بن سهل اتفاق كردند كه كودتای نظامی كنند و حسن عفو عمومی دهد و حقوق شش ماهه لشكریان را بپردازد و حقوق و مستمری كشوری را نیز پرداخت كند و آشوب را بخواباند.

حسن بن سهل وارد بغداد شد و شروع به اصلاحات كرد ولی آشوبی تازه رخ داد و آن انعكاس خبر ولایتعهدی حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام در بنی عباس بود.

حسن بن سهل كه تازه به اصلاح مفاسد شروع كرده مأمور ابلاغ این انتخاب است و عیسی بن محمد نیز مأمور تنفیذ حكم است.